سنگ صبور
به تو می اندیشم و به تنهایی خویش و به این لحظه که دلتنگ توأم به تو می اندیشم من که دنیای سکوتم ، چه سکوتی همه آهنگ توأم به تو می اندیشم روز و شب در پی هم در گذرند من که جا مانده ام از صبح امید غربتی سرد در افکار من است دست تو نور امیدی به شب تار من است وغزل وصف تو نیست نقطه عطف تو و حاصل تکرار من است به تو می اندیشم به تو هر لحظه پریشان باشم غـافل از حـال خـود و عـالم و خـویشان باشم ساکن کوی تو و زلف شب و بندی ایشان باشم و در ایـن غــفـلـت مـسـت واژه ها در نظرم کوچک وپست شوق دیـدار تـو از روز الـست من دگر بار جدا از فلک باده پرست به تو می اندیشم به تو ای ساقی می داده به دست به تو می اندیشم هر زمان ابر دلم بارانیست و نـگاهم پـی تو قـاصد سـر گـردانیست صحبت از عشق تو مارا سبب حیرانیست بـین انـدوه تـو و سـینه مـا پیـمانیـسـت و من این یک غم شیرین به دو عالم ندهم به تو می اندیشم و نگاهت که دلم را لرزاند دسـت تـو ریـشه آسـودگی مـا خـشکانـد خواب گیسوی تـرا در شب مـا می رقـصاند حلقه زلف تـو مـا را به هـلاکـت می خواند و من اینـبار چـه مستانه سوی مـرگ شدم مـرگ امـا نـبـود چـاره کـار نیست داروی غم این دل زار کـه مـن حـتـی پـس مرگ از پس تیرگی سـنگ سترگ به تـو و عشق تو می اندیشم تک و تنها بـه تو می اندیشم .
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |